ما هی سیا ه

Mahie Siah

عکس من
نام:
مکان: kermanshah, Iran

۰۹ آذر، ۱۳۸۴

واقعا همین طوریه؟


یه سوال می پرسم راستشو بگو

تا حالا چند دفعه دیدی من ناراحت باشم؟

تا اونجا یی که یادم میاد از بچگی همه می گفتن با تو نباید جدی حرف زد . همه چیو به مسخره می گیری

فقط من نیستم خیلیای دیگرو می شناسم مثل من همیشه می خندن همیشه همه رو می خندونن هیچ وقت تو حرف زدنو کل کل کردن کم نمیارن همیشه خوشن وقتی یه مجلس راه می افته نقل نبات مجلس می شن اینقده از خودشون با حال بازی در میارن که تو از خنده روده هات بیاد تو دهنت و. بعضی موقع ها هم شروع می کنن خودشونو مسخره کردن . واسه اینه که تو بخندی. آره زیاد هست منم یکی از اونا

یه زمانی فکر می کردم فقط خودم اینجوریم . نه این جوریا یه جور دیگه یه کس دیگه .همه واسه خودشون مشکل دارن همه یه افسردگی درونی واسه خودشون دارن . اما من تمام سعی خودمو کردم هیچ وقت نزارم کسی بفهمه که من اعصاب خوردی دارم.

خیلی واسم پیش اومده که حالم از دنیا به هم بخوره ولی تا یکی از دوستامو دیدم از این رو به اون رو شدم قایمشون کردم

خیلی سعی کردم جدی باشم اما نشد!شاید شخصیتم همین طوریه به قول برو بچ دلقک

دلقک اسم قشنگیه نه؟

قشنگ نیست؟واقعا دلت میاد بگی قشنگ نیست؟چیه فکر می کنی پس فردا می گن طرف خیلی مسخرست هیچ کاریو جدی انجام نمی ده؟راستم می گیا

چی کار کنم مردمو بخندونم اسمم دلقک باشه یا برج زهر مار شم؟

ولی خب اینجوریام که فکر می کنی نیست شاید من آدم شوخی باشم اما واسه کارای مهم خیلی جدیم اگه به من می گن دلقک واسه اینه که هیچ وقت نخواستم نارا حتیامو سر کسی خالی کنم اگه من اعصابم خورده به خودم مر بوطه. قرار نیست که همه واسه من هم دردی کنن حالا بزار مردم به من بگن دلقک اما خودم احساس می کنم کاری که دارم انجام می دم خیلی بزرگ تر از اونیه که به خاطر یه لقب کنارش بذارم.

حالا هنوزم فکر می کنی من آدم دلقکیم؟

ارسال یک نظر
ارسال یک نظر

۰۲ آذر، ۱۳۸۴

Just One Person

فقط یه نفره که تو این همه آدم خیلی دوسش دارم

فقط یه نفره وقتی نمی بینمش دلم واسش خیلی تنگ می شه

فقط یه نفره که می تونم بهش بگم دوست دارم

فقط یه نفره که اسمش همیشه سر زبونمه

فقط یه نفره دوست دارم همیشه کنارش باشم

فقط یه نفره که نمی تونم ببینم ناراحت باشه

فقط یه نفره که همیشه منتظرم برگرده

فقط یه نفره که باعث می شه زندگیم هدف داشته باشه

فقط یه نفره که روز تولدش همیشه یادم می مونه

فقط یه نفره که اگه هیچ کیو نداشته باشم باهام می مونه

فقط یه نفره

واسه تو چی ؟ واسه توام فقط یه نفره؟

ارسال یک نظر
ارسال یک نظر

۲۵ آبان، ۱۳۸۴

?بمیرم یا نمیرم


ای کاش بمیرم از دست همتون راحت شم

گفتنش خیلی راحته نه ؟

فکرشو که می کنم خیلی سخته سخت تر از اونی که تصورشم بشه کرد.من حتی تحمل نارا حتی دوستامو ندارم.منی که خودمو به هر دری می زنم که دوستام از من رنجیده نشن.منی که طاقت دیدن یه قطره از اشکاتو ندارم...می دونی تصور اینکه همه دور هم جمع شدن دارن واسه مرگ من اشک می ریزن چقدر واسم عذاب آوره ؟

نه من نمی خوام بمیرم

ولی نه اگه خدایی نکرده این اتفاق واسه تو بیفته من چیکار کنم فکر می کنی می تونم یه روز تحمل کنم ؟نه نه اصلا حرف این یکیو نزن دیگه دنیا بدون شما ها بدون خنده هاتون بدون دوست داشتناتون بدون بد اخلاقیاتون چه معنی ای می تونه داشته باشه ؟ حتی تصور یه روزشم روحمو عذاب می ده

من می خوام بمیرم

ارسال یک نظر
ارسال یک نظر

۱۷ آبان، ۱۳۸۴

فقط یه باره


سلام

اگه دیدی یه نفره که دم به ساعت تل می زنه اگه دیدی هر جا که می ری اونم سبز میشه اگه دیدی هر جا که می خوای بری اونم پایست اگه دیدی وقتی تلفن می زنی خانوادش حسابی تحویلت می گیرن اگه دیدی هر وقت باهاش حرف می زنی خفه شده سیخ کرده تو چشات اگه دیدی طرف رفقا رو ول کرده همیشه کنج خونست وقتی دیدی اونی که همیشه به تنبلی معروف بود داره در به در دنبال کار می گرده اگه دیدی با خنده هات می خنده با گریه هات گریه می کنه اگه دیدی تا حالا بهت جسارت نکرده تا حالا حتی دستم بهت نزد ه اگه دیدی به طور عجیبی تمام اعضای خانوادتو دوست داره اگه دیدی همیشه از آینده حرف می زنه اگه دیدی همیشه خوش بینه و همه ی مشکلاتو تو ذهنش حل کرده اگه دیدی همه بهش میگن چرا اینقده عوض شدی وقتی دیدی هر چقدر سرش داد زدی بهش تو هین کردی عصبانیش کردی بهش گفتی ازت متنفرم منو تو به درد هم نمی خوریم دست از سر من بردار و... سرشو انداخت پایین یه کلمه هم جواب نداد پرتی زد زیر گریه اگه دیدی هر کاری می کنی کنه شده دست از سرت بر نمی داره وهزار تا اگه و وقتی دیگه بدون یه خبراییه قدرشو بدون مطمعن باش تو زندگیت فقط یه باره که این اتفاق می افته

ارسال یک نظر
ارسال یک نظر

۱۱ آبان، ۱۳۸۴

یه واژه نامفهوم




سلام

گم کردن خودت پیدا کردن وجودت یه جای دیگه ,طلوع دوباره زندگیت تو کس دیگه,یکی شدن تو و اون درک ولمس احساسات جدید نه احساسات خودت کس دیگه ای

وقتی دیدی خودتو گم کردی وقتی که دیدی با هر بار دیدنش وجودتو باختی هر بار دیدنش فرقی با دفعه ی دیگه نداره اگه دیدی اختیارتو از دست دادی فقط یه نفره که خواسته هاشو ارزش می زاری اگه دیدی بعد از هر ملاقات به جای خوشحالی یه غم بزرگ وجودتو پر میکنه غم اینکه چرا اینقده زود تموم شدوقتی دیدی دیگه مثل قبل چشمات این ور اون ورو نمی پادفقط داری سنگفرش پیاده روهارو میشموری اگه دیدی فقط زیر نگاه یه نفره که آب میشی وقتی دیدی تصور زندگی بدون اون واست محاله اگه دیدی دیگه حرفای مردم واست پشیزی ارزش نداره اگه دیدی دور همه رو خط کشیدیو فقط یه نفره که می تونی ببینی وهزار تا اگه ی دیگه بدون کم کم داری اون واژ ی نا مفهومو درک می کنی درکی که فقط خودتی که ازش سر در میاری می تونی به خودت افتخار کنی که آره ما هم اینجوری!

اون موقعست که دیگه نه من وجود داره نه ما فقط تو تو تو و...

‍‍

ارسال یک نظر
ارسال یک نظر
.
آمار بازدید
آمار بازدید