محبوب من
من جوانه ی زندگی را با اشک های محبوبم روییدم
ظلمت شب هایم را با پاکی نگاه محبوبم زدودم
من خدا را در چشمان او دیدم
و عشق را
عشق را در حرم نفس های محبوبم بوییدم
گردن بند سنگین دین را بر گردن خویش آویختم
خنده های معصومش را با تلخی خود آمیختم
آری من زندگیم را به محبوبم مدیون کردم
ماهی سیاه
ارسال یک نظر ظلمت شب هایم را با پاکی نگاه محبوبم زدودم
من خدا را در چشمان او دیدم
و عشق را
عشق را در حرم نفس های محبوبم بوییدم
گردن بند سنگین دین را بر گردن خویش آویختم
خنده های معصومش را با تلخی خود آمیختم
آری من زندگیم را به محبوبم مدیون کردم
ماهی سیاه