محبوب من
من جوانه ی زندگی را با اشک های محبوبم روییدم
ظلمت شب هایم را با پاکی نگاه محبوبم زدودم
من خدا را در چشمان او دیدم
و عشق را
عشق را در حرم نفس های محبوبم بوییدم
گردن بند سنگین دین را بر گردن خویش آویختم
خنده های معصومش را با تلخی خود آمیختم
آری من زندگیم را به محبوبم مدیون کردم
ماهی سیاه
ارسال یک نظر ظلمت شب هایم را با پاکی نگاه محبوبم زدودم
من خدا را در چشمان او دیدم
و عشق را
عشق را در حرم نفس های محبوبم بوییدم
گردن بند سنگین دین را بر گردن خویش آویختم
خنده های معصومش را با تلخی خود آمیختم
آری من زندگیم را به محبوبم مدیون کردم
ماهی سیاه
3 Comments:
سلام. خوش به حالش... خوش به حالت. داستان پایینی هم قشنگ بود غیر از قسمت پیرزنه. نا معقول بود هر کی رد بشه لیچار بارش کنه....
سلام رفیق.
وبلاگ خوبی داری.
تمپلیت زیبا و قلم روونی داری
خیلی رو سیگار کلید کردی ها , جیزه بده , خوب نیست
آقا مگه کرمونشاه اصلا کنسرت راک هم میزارن؟( من کرمونشاهیم ولی تازه اومدیم کرمونشاه)ظ
به من هم سر بزن .
خوشحال می شم
http://360.yahoo.com/toop95
همیشه روز بزرگ، روز بزرگ، می مونه همیشه
ارسال یک نظر
<< Home