soul kitchen (the doors)
سلام برو بچ امروز می خوام براتون یه شعر از دورز بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد
Well, the clock says it's time to close now
I guess I'd better go now
I'd really like to stay here all night
The cars crawl past all stuffed with eyes
Street lights share their hollow glow
Your brain seems bruised with numb surprise
Still one place to go
Still one place to go
Let me sleep all night in your soul kitchen
Warm my mind near your gentle stove
Turn me out and I'll wander baby
Stumblin' in the neon groves
Well, your fingers weave quick minarets
Speak in secret alphabets
I light another cigarette
Learn to forget, learn to forget
Learn to forget, learn to forget
Let me sleep all night in your soul kitchen
Warm my mind near your gentle stove
Turn me out and I'll wander baby
Stumblin' in the neon groves
Well the clock says it's time to close now
I know I have to go now
I really want to stay here
All night, all night, all night
I guess I'd better go now
I'd really like to stay here all night
The cars crawl past all stuffed with eyes
Street lights share their hollow glow
Your brain seems bruised with numb surprise
Still one place to go
Still one place to go
Let me sleep all night in your soul kitchen
Warm my mind near your gentle stove
Turn me out and I'll wander baby
Stumblin' in the neon groves
Well, your fingers weave quick minarets
Speak in secret alphabets
I light another cigarette
Learn to forget, learn to forget
Learn to forget, learn to forget
Let me sleep all night in your soul kitchen
Warm my mind near your gentle stove
Turn me out and I'll wander baby
Stumblin' in the neon groves
Well the clock says it's time to close now
I know I have to go now
I really want to stay here
All night, all night, all night
مطبخ روح
ساعت زمان تعطیلی را نشان می دهد
فکر میکنم بهتر است بروم
خیلی مشتاقم که تمام شب اینجا باشم
اتومبیل ها میخزند انباشته از چشم
چراغ های خیابان فروغ پوچشان را با هم شریک میشوند
ذهن تو از حیرتی کرخ ناتوان شده است
هنوز جایی برای رفتن هست
بگذار تمام شب را در مطبخ روحت سپری کنم
ذهنم را کنار اجاق لطیفت گرم سازم
اگر مرا بیرون کنی عزیزم آواره خواهم شد
و در بیشه ی چراغ های نءون خواهم لغزید
انگشتانت به شکل مناره در می آیند
و به زبان رمز سخن می گویند
سیگار دیگری روشن می کنم
آموختم که فراموش کنم آموختم که فراموش کنم
بگذار تمام شب را در مطبخ روحت سپری کنم
ذهنم را کنار اجاق لطیفت گرم سازم
اگر مرا بیرون کنی عزیزم آواره خواهم شد
و در بیشه ی چراغ های نءون خواهم لغزید
ساعت زمان تعطیلی را نشان می دهد
میدانم که اکنون باید بروم
بسیار دوست دارم اینجا بمانم
تمام شب راتمام شب راتمام شب را
ساعت زمان تعطیلی را نشان می دهد
فکر میکنم بهتر است بروم
خیلی مشتاقم که تمام شب اینجا باشم
اتومبیل ها میخزند انباشته از چشم
چراغ های خیابان فروغ پوچشان را با هم شریک میشوند
ذهن تو از حیرتی کرخ ناتوان شده است
هنوز جایی برای رفتن هست
بگذار تمام شب را در مطبخ روحت سپری کنم
ذهنم را کنار اجاق لطیفت گرم سازم
اگر مرا بیرون کنی عزیزم آواره خواهم شد
و در بیشه ی چراغ های نءون خواهم لغزید
انگشتانت به شکل مناره در می آیند
و به زبان رمز سخن می گویند
سیگار دیگری روشن می کنم
آموختم که فراموش کنم آموختم که فراموش کنم
بگذار تمام شب را در مطبخ روحت سپری کنم
ذهنم را کنار اجاق لطیفت گرم سازم
اگر مرا بیرون کنی عزیزم آواره خواهم شد
و در بیشه ی چراغ های نءون خواهم لغزید
ساعت زمان تعطیلی را نشان می دهد
میدانم که اکنون باید بروم
بسیار دوست دارم اینجا بمانم
تمام شب راتمام شب راتمام شب را